سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
HELLISH BOYs

  نویسنده: مرگ پرستان  
 

 

* اگر یه روز موقع راه رفتن دیدی که پاهات سست شده و چشمات سیاهی می ره اگر دیدی که صدای قلبت را می شنوی و همیشه تو خواب و رویا یکی صدات می کنه اصلاض نترس تو منو دیدی و شیفته من شدی !!!!

 

* اشک وقتی زیباست که برای " گل " باشه ، گل وقتی زیباست که برای " عشق " باشه ، عشق وقتی زیباست که برای " تو " باشه ، تو وقتی زیبایی که برای " من " باشی

 

* شاید تا حالا بهت نگفته باشم که بی خوابی شب های من تویی ، کسی که باعث می شه من شب ها نخوابم تویی ، صدات همیشه تو گوشمه ، تا میایم بخوابم صدات من را به گریه می اندازه ، ولی از وقتی که پیف پاف ( Pif Paf ) خریدم دیگه این مشکل را ندارم !!!

 

* اگر یه روز صبح از خواب بیدار شدی و دیدی که تو یک اتاق تاریکی هستی که دیوارهای قرمزی داره و ازشون خون می اید اصلا نترس تو توی قلب منی !!!

 

* باز لبهای آتش کرده من عشق سوزان تو را می جوید عمری است که عجل داره پی آن می تازد هر کس غصه خورد می بازد

 

* عشق یعنی علاقه نه کفگیر و ملاقه ، دوست دارم یه عالمه نه اندازه یه قابلمه ، من عاشق تو هستم تو قابلمه نشستم یه کفگیر دستم منتظر تو هستم در اخر به اندازه همه کفگیر و قابلمه ها دوستت دارم  

 

* وقتی بارون می باره به تعداد قطراتی که می توانی تو مشتت بگیری منو دوست داری ولی به تعداد قطراتی که نمی توانی بگیری دوستت دارم

 

* به چشمهایت بیاموز که هر کس ارزش دیدن نداره ، به دستات بیاموز که هر گل ارزش چیدن نداره ، به قلبت بیاموز که هر کس کنج اون جا نداره

 

* شب را دوست دارم به خاطر راز داریش ، بهار را دوست دارم برای زیبایی و تراوتش ، زندگی را دوست دارم به خاطر رنجهایش ، مادر را دوست دارم به خاطر فدا کاریهایش و شما را دوست دارم بدون اینکه بدونم چرا ؟!!!

 

* یادم باشه که یادت باشه که یادم بیاری که یادت بدهم که یاد بگیری که یادم بیاری که همیشه به یادتم و هیچ وقت از یادم نمیره اینو یادت نره

 

* اگر کسی دیونت بود عاشقش باش ، اگه عاشقت بود دوستش داشته باش ، اگه دوستت داشت بهش علاقه نشون بده ، اگه بهت علاقه نشون داد فقط یه لبخند بزن ، اینطوری که همیشه یه پله ازش عقبی واگر یه وقت خسته شد ویه پله جا موند تازه می شید مثل هم

 

* گفتم بی تو می میرم نگاهم نکردی پرسیدم می دونی عشق یعنی چی ؟ گفتی یعنی دروغ ولی کاش می دونستی که یه عاشق هیچ وقت دروغ نمی گه

 

* زندگی گل زردیست به نام " غم " فریاد بلندیست به نام " اه " مروارید غلطانیست به نام " اشک " وآینه ی شکسته ای به نام "دل "

 

* زندگی مال تو مرگ مال من ، راحتی مال تو گرفتاری مال من ، شادی مال تو غم مال من ، همه چیز مال تو ولی تو مال من

 

* پرسیدم چقدر من را دوست داری گفتی به اندازه جوهر خودکارم گفتم که نامردیه جوهر خودکار یه روز تمام می شه خندید وگفتی که خودکار من اصلا جوهر نداره

 

*عشق مثل ابه می تونی تو دستت قایمش کنی اما اخرش یه روز دستت را باز می کنی می بینی نیست قطره قطره چکیده بدون اینکه بفهمی که دستت پر از خاطرست

 

* خواستم برای از دست دادنت اشک بریزم دیدم تمام اشکهایم را برای به دست آوردنت ریختم

 

* وقتی می رفت نامه ای به دستم داد و به سرعت دور شد از نظرم که محو شد نامه را باز کرد دیدم توش نوشته : وقتی هوا ابری و بارونی بود به اسمون نگاه کن و بدون به اندازه تمام ستاره ها دوستت دارم اونجا بود که فهمیدم اخر عاشقی ضایع شدنه

 

* قلبی را شکستم و گوشهایم را بستم که صدایش را نشنوم اما نمی دونستم که چشمهایم هم می شنوند و از صدای شکستن قلبش دلم لرزید و قلبم شکست و دانستم قلبش پناهی مهربان برای قلبم بود این برای اونهایی که قلب می شکنند ببینند

 

* هر وقت از تو خواستم دستم را بگیری بگیر نه هر وقتکه وقت که فرصت کردی شاید اون وقت من فرصت نکردم دست تو را بگیرم

 

* چشم مهتاب تا تو را دید شب را به فردا سپرد وخورشید از خجالت حضور تو چشمانش را بست و خسوفی شد که بی نور تو یارای دیدن نبود

 

* من اخرین نسل از فرزندان خورشیدم هر صبح به امید دیدار تو می ایم می ایم هر صبح برای بیدار شدن تو انتظار می کشم بگذار یخهای غرور را در دلت آب کنم بگذار هر روز از پنجره نگاه تو طلوع کنم می خواهم خورشید تو باشم می خواهم برای تو باشم

 
   
سه شنبه 84 خرداد 3 ساعت 1:53 عصر

  نویسنده: مرگ پرستان  
 


 
   
سه شنبه 83 بهمن 27 ساعت 12:27 عصر

  نویسنده: مرگ پرستان  
 

میان فضای گیج اتاقم ،پنجره گم شده بود.

همه چیز دیوار بود ، دیوار بین من و خدا قرار گرفته بود

بیرون فرشته ها آواز می خواندند و باد برای آنها می رقصید و خدا می خندید

درون فقط دیوار بودو صدای سنگین سکوت.با او درد دل کردم.اما حرفم را نفهمید

باز حرف زدم و حرف زدم.اما باز نفهمید.برایش از آرزو گفتم. از امید و انتظار

اما دیوار بود و دیوار .حرفهایم را گوش می کرد ،اما انگار نمی فهمید.

برگشتم و نا امید در دنیای بزرگ تنهائی غوطه ور شدم 

صدائی ،سکوت مرا برآشفت

دیوار بود که ناله می کرد و با ناله هایش از هم باز می شد،و بازتر و بازتر

دیوار فرو ریخت.

ومن بهت زده دیدم که پشت دیوار فقط دیوار قطور دیگریست

و نه فرشته ای هست و نه خدائی


 
   
یکشنبه 83 بهمن 25 ساعت 1:32 عصر

  نویسنده: مرگ پرستان  
   

.خون ، تهوع ، تعفن   تاریکی مطلق

.تاریکی مطلق   زمین های خشک

.افسونگری ، تنازع ، تناسل

. آسمان سرد

.درب ها را ببندید

.محکومین به زندگی  اینان محکومینند

.محکومین به دیدن محکومین به درد

.خون ، تهوع ، تعفن

.اسیران تقدیر خویش

.اسیران سکوت طبیعت

.اسیران ناله نفس خویش

.اسیران قوه عقل خویش

.تاریکی مطلق

.خون ، تهوع ، تعفن

.اجساد را یارای کلام نیست

.اجساد را ارزش دوام نیست

.بسوزانیدشان ، بسوزانیدشان

. دردی بدتر از اسیر خود بودن نیست

. بگذارید با آتش خود بسوزند

.بسوزانیدشان

بسوزانیدشان

و دیگر هیچ


 
   
سه شنبه 83 بهمن 20 ساعت 1:34 عصر

  نویسنده: مرگ پرستان  
  غم

وقتی به دنیا آمدم
      صدایی در گوشم طنین انداخت و گفت:
               تا آخرین لحظه عمرت با تو خواهم ماند
                                               گفتم تو کیستی ؟؟؟
                                                                   گفت: غم

               خیال کردم غم عروسکی است که میتوان با آن بازی کرد           
                  و حال که فکر میکنم میبینم خود عروسکی هستم


 
   
یکشنبه 83 بهمن 18 ساعت 6:30 عصر

  نویسنده: مرگ پرستان  
 

((((((((((SATAN))))))))))

این دفعه می خوام یه کم از اصول شیطان پرستی رو براتون بگم تا بعضی ها همین جور الکی هر گروهی رو شیطان پرست ندونن و از طرفی گروه های شیطان پرست رو هم آدمای بدی ندونن:

بهشت و دوزخ در تفکر شیطان پرستان

خب اونا میگن: هیچ بهشت یا آینده ی روشنی وجود نداره، جهنمی با آتش های سوزان که برای تنبیه به کار بره هم نداریم. ایجا و اکنون انچه هست که ما داریم. اکنون زمان شادی ماست، اکنون شانس ماست هر چه هست اکنون است، همون طوری که خیام میگه:

خیام اگر ز باده مستس خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی خوش باش

چون عاقبت کار جهان نیستی است

انگار که نیستی چو هستی خوش باش

اصول اعتقادی شیطان پرستان:

-انکار خدا

-نبود ثنویت: یعنی میگن چیزها قابلیت افراز به خوبی و بدی رو ندارن ( افراز یعنی یه چیز رو طوری تقسیم کنیم که قسمت های تقسیم شده هیچ اشتراکی نداشته باشن و از طرفی همه با هم همون چیز اصلی بشن) پس خوبی و بدی قابل تفکیک نیستن و خدای خو و خدای بد نداریم و این قضیه آرماگدون هم یه چیز بی خوده.

-خودپرستی: این عقیده تا یه حدی اومانیستیه ولی با اون قرق داره اینا میگن هر کس خدای خودشه.

-مادیگرایی

-اعتقاد به استعداد پنهانی بشر

-ضد مذهب: یعنی باور های کلاسیک مذهبی که بدون آگاهی هستن

با توجه به این اعتقادات میشه گفت موارد زیر هم میتونن باشن:

-تنها انسان و قدرت تفکر اونه که مقدسه.

-شیطان پرست ها عبادت نمی کنند.

-اندیشیدن بهترین راه خودشناسیه نه توجه به حرف دیگران

-گناه چیزیه که همه ی انسان ها رو شرورو بدونه.

شیطان در آیین شطان پرستی

در اعتقاد این ها در اصل شیطان یه وجود نیست یه چیز فیزیکی یا هوشمند که توانایی فعل و انفعال داشته باشه نیست بلکه فقط یه سمبله، یه احساسه که به انسان الهام میکنه، اونو خشمگین می کنه و ازین جور چیزا. شیطان یه نیروی تاریک توی طبییعته که طبیعت جسمانی رو نشون میده و همچنین مرگ همه ی موحودات زنده رو.

یه همچین تعریفی از شیطان به بهترین وجه عقاید اونها رو در موارد مختلف نشون میده. البته بعضی فرقه های شیطان پرستی ادعای دیدن و ارتباط با شیطان رو هم دارن و میگن اگه خدایی باشه حتما همون شیطان اوناس.

برخی قوانین

- هر چه می خواهی بکن ولی تا آنجا که به هیچ کس آزاری نرسد.

- طبقات اجتماعی باید رعایت شوند.

- به دیگران احترام بگذارید تا موقعی که شایسته ی احترامند( به شما احترام می گذارند) ولی ازون به بعد نابودشون کنید.

- هر چه می خواهی بکن ولی مشروط به پذیرفتن عواقب اعمالت.

- با انسان با مسئولیت، با مسئولیت برخورد کن.

- ....

خب اینم یه اصولی از شیطان پرستی، نظرتون چیه؟ البته این در مورد شیطان پرستی قرن بیستمه والا اون چیزی که تو قرون وسطی یا ۱۸ و ۱۹ بود که اعمال وحشتناکی داشت یه چیز دیگه س که بیشتر جنبه ی سرگرمی داشت. اون زمان حتی مسیحیت هم کلی ازین قوانین وحشیانه داشت.


 
   
پنج شنبه 83 بهمن 8 ساعت 5:42 عصر

  نویسنده: مرگ پرستان  
 

مرگ پایان زندگی نیست شروعی دوبارست

افسوس

لحظه های اندوه ابدی اند، می آیند و نمی روند. آری زمان، حتی زمان هم، شرم دارد ازین لحظات نفرت انگیز بگذرد، و همین است که این لحظات را جاودانه می کند. ابتدا نمی فهمی، ولی وقتی چشم باز می کنی، خود را در دنیایی بیگانه می یابی. چونان اصحاب کهف سکه ات خریداری ندارد، وجودت ارزشی ندارد، بو، بوی تاریکی است، صدا، صدای تاریکی است، رنگ، رنگ تاریکی است و تو تنهایی. ظلم خدا بر تو! خود گفته هر سرزمینی با کفر پابرجا می ماند ولی با ظلم هرگز. وجود من نیز همچون سرزمینی است که طاقت ظلم را ندارد، می رود که متلاشی شود، آسوده شود، ولی با اینکه سالهاست روز را در تابوت سیاه شب به خاک تیره سپرده ام، بازهم به خاطره روز می اندیشم، افسوس...


 
   
پنج شنبه 83 بهمن 8 ساعت 5:24 عصر

  نویسنده: مرگ پرستان  
 

امروز خیلی عصبانی هستم.از همه چیز حالم به هم میخوره.دیگه از نظر من صادق بودن و یکرنگی دیوونگی محضه.تصمیم گرفتم دیگه حتی به سایه خودم هم اطمینان نکنم.تمام غم ها و خوشی هامو تو خودم بریزم و خفه شم صدام هم در نیاد.
.
این شعری که نوشتم رو بخونین .بعد نظر بدین تا ببینیم توی این دنیای کثیف باید این جوری بود یا نه.
خشم
نفرت
اتش خشم ونفرت دیدگانم را شعله ور ساخته
خیانت
دورنگی
چشمان دلم را کور کرده
باید با خیانت و دورنگی زیست
سادگی و یکرنگی=دیوانگی محض
دروغ٫نیرنگ و ریا=کلید موفقیت
باید خشن بود و تار و پود این زندگی کثیف را درید
باید سنگ بود
با قلبی سخت تر از فولاد
این احساسات کثیف را باید کشت
عشق دروغ محض است
لغت کثیف عشق را همچو مرده ای باید سوزاند
باید از هر راهی پیروز شد
از پشت خنجر زد
دشمن را تکه تکه کرد
با نقابی کثیف و نکبت بار از دروغ و ریا باید خود را زیبا جلوه داد
هر چه زیبا تر،باطنی پست تر و حیوان تر
اعتماد را باید همچون نوزاد حرامزاده ای خفه کرد
این سرنوشت کثیف ماست
باید اینگونه زیست تا زنده ماند
ایا این سرنوشت کثیف سزاوار ماست؟


 
   
چهارشنبه 83 بهمن 7 ساعت 1:35 عصر

<      1   2      
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  یه شعر متال
[عناوین آرشیوشده]
 
پارسی بلاگ

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل

8963: کل بازدید

8 :بازدید امروز

0 :بازدید دیروز

 RSS 

 
آرشیو
 
درباره خودم
HELLISH  BOYs
مرگ پرستان
عاشق گروه های متال
 
لوگوی خودم
HELLISH  BOYs
 
رفقام
 
 
حضور و غیاب
 
اشتراک