امروز خیلی عصبانی هستم.از همه چیز حالم به هم میخوره.دیگه از نظر من صادق بودن و یکرنگی دیوونگی محضه.تصمیم گرفتم دیگه حتی به سایه خودم هم اطمینان نکنم.تمام غم ها و خوشی هامو تو خودم بریزم و خفه شم صدام هم در نیاد. . این شعری که نوشتم رو بخونین .بعد نظر بدین تا ببینیم توی این دنیای کثیف باید این جوری بود یا نه. خشم نفرت اتش خشم ونفرت دیدگانم را شعله ور ساخته خیانت دورنگی چشمان دلم را کور کرده باید با خیانت و دورنگی زیست سادگی و یکرنگی=دیوانگی محض دروغ٫نیرنگ و ریا=کلید موفقیت باید خشن بود و تار و پود این زندگی کثیف را درید باید سنگ بود با قلبی سخت تر از فولاد این احساسات کثیف را باید کشت عشق دروغ محض است لغت کثیف عشق را همچو مرده ای باید سوزاند باید از هر راهی پیروز شد از پشت خنجر زد دشمن را تکه تکه کرد با نقابی کثیف و نکبت بار از دروغ و ریا باید خود را زیبا جلوه داد هر چه زیبا تر،باطنی پست تر و حیوان تر اعتماد را باید همچون نوزاد حرامزاده ای خفه کرد این سرنوشت کثیف ماست باید اینگونه زیست تا زنده ماند ایا این سرنوشت کثیف سزاوار ماست؟
|